ببین بابا جان تو فکر می کنی جهادی "هدف"است یا "وسیله" به خودت مربوطه ولی چیزی که مهمه اینه که تو دیگه اومدی جهادی.
می دونی یعنی چی؟ یعنی دیگه از کولر گازی خونتون خبری نیست. از تلوزیون و فیلمهاش خبری نیست. از استخر محله خبری نیست. اینجا نه خواب داری نه خوراک.
می تونستی خونتون تا لنگ ظهر بخوابی بعد پاشی و اب پرتقالتو بخوری و صفا سیتی بندر عباس. ولی وقتی ساعت 3 صبح بلند شدی رفتی عملگی (اخه عملگی هم بلد نیستی که بچه جون) بعدش با فرقون این ور و اونور شدی ... بیل خورد تو کمرت و اجر افتاد رو سرت و کلتو کردن تو سیمان و گذاشتنت لای بتون ارمه تازه می فهمی اینجا کجاست. اینجا آخرشه..................؟
نه عزیزم این اول اولش. وقتی چهرهای افتاب سوختهی مردم روستا رو دیدی وقتی فهمیدی که این شرایط که برای تو موقتی برای اونها دائمیه. میفهمی که چیکار باید بکنی. کافیه به عاقبت هر یه دونه اجری که می چینی فکر کنی. قطره قطره جمع گردد وانگهی دیوار شود. بعدش دیوارها جمع گردد ناگهان خانه شود. بعدش یک خانواده می ره توش. اوووووه....دیدی خواستن توانستن است.
بعدها که بزرگتر شدی و رفتی منزل(زن)گرفتی و یه بچهی کور وکچل خدا بهت داد می زاریش رو پاتو براش تعریف میکنی. اون هم کلی شنگول می شه که باباش مرته مرته ...
اره جون خودت. کی به تو زن میده که حالا بچه دار بشی.
به قول علمای اهل جهادی سعی کن تو این چند روز تا می تونی متحول بشی اینقدر متحول شو که بپوکی رو دیوار. اینقدر متحول شو تا وقتی رفتی خونتون نشناسنت.
چه جوری؟
ببین کافیه هر کاری که قبلاً نمیکردی الآن بکنی و هرکاری که قبلاً میکردی الآن نکنی. مثلا نماز شب نمی خوندی حالا بوخون(میخوندی حالا نخون)؛ با وضو نبودی خوب حالا باش (بودی حالا نباش)؛ اگه روزی ده وعده غذا می خوردی حالا نخور(اگر نمی خوردی بخور)اگه روزی ...
نکته دیگر در مورد جهادی اینه که بابای آدم رو در میاره ولی بعدش دوباره خودش بابای ادم رو درست و حسابی نهادینه میکنه. بنابراین اگر در طول جهادی بابا تون رو گم کردید نگران نباشد خودش بر میگرده.
مطلب دیگر در جهادی مقولهی دوست یابیست، که در جهادی وارد شده است که همه باید همدیگر را دوست داشته باشند. همه باید صبح وقتی بلند شدند با دهن ناشتا با یکدیگر سلام و رو بوسی کنند تا الفت مابینشان حاصل گردد. غذایشان را با هم نصف کنند یعنی مثلاً من و شما غذایمان را نصف میکنیم من نصف غذای خود را دارم و نصف از خود به شما میدهم و نصف از شما میستانم. به همین سادگی. قضا همان است لکن انس و الفت حاصل شد.
مسعود بهرامی زاده